|
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 20:25 :: نويسنده : زهرا
دلم تنگ شده
براي وقتي كه مي گفتي :دلم واست تنگ شده
دلم تنگه..
براي بودنت
شايدم لبخند خودم
دلم براي همه چيز تنگ شده جز
نبودنت
![]() ![]()
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 16:30 :: نويسنده : زهرا
بعضی چیزا رو نمی شه نوشت
بعضی چیزا رو نمی شه گفت
بعضی چیزا رو فقط می شه احساس کرد
بعضی بغضا رو نمی شه شکست
بعضی بغضا رو فقط باید قورت بدی
بعضی دردا رو نمی شه فریاد زد
بعضی دردا رو فقط می شه اشک ریخت
![]() ![]()
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: 16:51 :: نويسنده : زهرا
پائیز مثل هر فصل دگر
باز آمد و رفت
و این رسم زمان من و توست
هر آمدنی را رفتنی ست در کار...
روزهای خزان همه یادگاران تو اند!
روز میلاد تو اند
روز میلاد منند
روز میعاد من و تو
من و دل ماندیم در حسرت تو
در حسرت یک پائیز دگر
آه ...پائیز هم آمد و رفت
دل بسوزاند و برفت...
افسوس...
پائیز هم آمد و رفت...
![]() ![]()
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 20:11 :: نويسنده : زهرا
شمع میشوم وقتی
من یادت میرود !
شعله ام
ذره ذره
آبم میکند ...
آب میشود، از آسمان
بارانم میکند ...
کودکیام مینشیند
نگاه میشود چشمم را ...
اشک میشود ...
می ریزم کاغذ را
پ....خ....ش می شود
پ...خ...ش...میشوم
م...ح...و می شود
م...ح...و میشوم
و ...
تو یادم
ن...م...ی...................ر...و...ی ...
![]() ![]()
دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 20:49 :: نويسنده : زهرا
می بینی
اینجا
هیچ خبر تازه ای نیست ...
همان ابرها ...
همان سایه ها ...
همان چراغ های روشن و خاموش همیشگی ...
حتی دلی
با مشخصات دقیق ِ
همان گرفتگی...
![]() ![]()
هنوز باور نمی کنم سهم من از دوست داشتن تو
فقط چشمانی خیس و نگاهی ناتمام است
پشت دیوار انتظار تو
آسمان هم خاکستری شد ...
بگذار ساده تر تمام شوم برو !
هنوز باور نمی کنم سهم من از اتفاق تو
فقط خیالی آبی و خوابی بی آرزوست ...
پشت خاطرات دل تو
خاطرم آتش گرفت از سکوت تو ...
برو ...
بگذار ساده تر خاموش شوم ...
![]() ![]()
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 10:21 :: نويسنده : زهرا
گمان میکنم خواب هایم وارونه تعبیر شده است !
قرار بر صعود بود ...
من در حال سقوطم !
قرار بر پیدا شدن بود و من ...
نمی دانم چرا گم شدم ...!
![]() ![]()
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : زهرا
خالی ست
اتاق کوچک من ...
من
تکیه داده ام سرم را
به کتابی که
نمی توانم بخوانمش !
شاید
کسی که
به انگشت سبابه در می زند
خدای خسته ي مهربان باشد ...!
![]() ![]()
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 21:39 :: نويسنده : زهرا
نه !
نه !
زمین را نگاه نمی کنم ...
به تماشا نشستن آسمان را
بیشتر دوست می دارم ...
هرچند
رخت بی تابی به تن کرده
گاه گرفته است ...
گاهی هم می بارد ...
نه !
زمین را نگاه نمی کنم ...
زمین از ما پر شده ، ما از سیاهی !
آسمان اما سپید است ...
![]() ![]()
![]() |